مطالب مربوط

از عمویم مرا جدا نکنید...

 

عبدالله پسر ده ساله ی امام حسن مجتبی

شیر ده ساله طفل دیگر نیست / ننگ بر من اگر سپر نشوم

نفسم بند آمده عمه / قول می دهم که دردسر نشوم

نفسش را هنوز می شنوی / رحم کن که بی پدر نشوم

وای بر من اگر که پیش از او / بی سر و دست و پا و سرنشوم

عمه همه در ازدحام می خندند / جای یک جرعه ی آب

بر سوز جگر تشنه کام می خندند / تا دلش را بیشتر بسوزانند

بر زنان خیام می خندند / طبل را اهل کوفه می کوبند

در عوض اهل شام می خندند / سنگ ها بی بهانه می بارد

تیغ ها بی نیام می خندند / تازه اندوه ها شروع شده اند

رقص سر نیزه ها شروع شده است / عمه چشم مرا بگیر می میرم

کاکلش دست دشمن افتاد / یاد پرواز شیر خواره نمود

آستین را کشید و پاره نمود / گر چه او رفت بهر امدادش

گره افتاد فریادش / آنچه او دید گفتنش سخت است

گفتنش نه شنیدنش سخت است / داد زد ریشه ی هستی مرا نزنید

به دلم خیمه ی عزا نزنید / او عموی من است نا مردان

از پس و پیش بی هوا نزنید / دوره کرده اید باغبان مرا

ای تبر ها به شاخه ها نزنید / جای خالی نمانده در بدنش

اینقدر تیغ جا به جا نزنید / خاک را غرق رد پا نکنید

از عمویم مرا جدا نکنید / مادرش آمده به دیدارش

پیش مادر سر و صدا نکنید / ای عمو لاله ی حسن افتاد

به فدایت که دست من افتاد



تاريخ ارسال: پنج شنبه 30 مهر 1394 ساعت: 4:11 بعد از ظهر |تعداد بازديد : 591 نويسنده :

ديدگاههاي اين مطلب


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: